موفقیت / انگیزشی

مقصر اصلی مشکلات زندگی ما چه کسی است؟

مقصر اصلی مشکلات زندگی ما چه کسی است؟Reviewed by طیبه زارعی on Apr 2Rating:

مقصر اصلی زندگی ما چه کسی یا چه کسانی هستند؟ چه کسی مسئول سختی زندگی و مشکلات است؟

 

گاهی اوقات زندگی روی سخت خودش را به ما نشان می‌دهد. زمان‌هایی هست که شرایط آنقدر بر ما سخت می‌شود که تاب و توان نداریم و نمی‌دانیم چه باید بکنیم. تصور می‌کنیم سختی زندگی را باید تحمل کنیم و همه درها به رویمان بسته شده و هیچ روزنه‌ی امیدی وجود ندارد و درگیر مشکلات هستیم.

گره‌هایی هستند که باز نمی‌شوند و قفل‌های که گویی کلیدی برای آنها وجود ندارد. شرایط به قدری تنگ می‌شود که خود را ضعیف‌ترین و ناتوان‌ترین موجود جهان می‌دانیم و تصور می‌کنیم هیچ‌کس و واقعا هیچ کس نیست بتواند به ما کمک کند. شاید این سوال برای شما نیز به وجود بیاید که می‌خواهم پیشرفت کنم اما موفق نمی‌شوم. مشکل کجاست؟

آیا تا به حال به چنین نقطه‌ای از زندگی رسیده‌اید؟ آیا برایتان پیش آمده که خود را در قعر چاه ببینید و هیچ فریادرسی نیز برای کمک وجود نداشته باشد؟

در چنین شرایطی چه باید کرد؟ چه کسی را باید صدا کرد؟ چگونه باید عمل کرد؟ اصلا چرا گاهی در قعر چه می‌افتیم؟ چطور از این چاه بیرون بیاییم و چه کار کنیم مجددا در چاه نیفتیم؟

اما قبل از پاسخ دادن به این سوالات سوال مهم‌تری را مطرح می‌کنم:

مقصر اصلی به‌ وجود آمدن این شرایط چه کسی است؟ تقصیرها بر گردن چه کسی است؟

در مورد پاسخ این سوال کمی فکر کنید. آیا پاسخ روشنی برای این سوال دارید؟ می‌خواهیم مقصر اصلی را پیدا کنیم که مسبب به وجود آمدن چنین وضعیتی شده است.

مقصرکیست؟
مقصرکیست؟

کلید حل مشکلات
مقصر اصلی مشکلات زندگی من چه کسی است؟
هر کسی در این دنیا در هر لحظه، در شرایطی زندگی می‌کند، یکی می‌‌خندد، یکی گریه می‌کند و یکی دیگر بی‌احساس است. اما گاهی اوقات زندگی ما شبیه دریایی طوفانی است و کشتی زندگی‌مان در تلاطم دریا بالا و پایین می‌رود. در چنین شرایطی که زندگی طوفانی است، چه کسی مقصر اصلی است؟ آیا ناخدای کشتی تقصیر کار است، یا آب‌ و هوا مسبب بروز چنین وضعیتی است یا اینکه دریا مقصر است؟

اگر بگوییم آب و هوا مقصر است، خب آب و هوا می‌گوید تو کشتی ضعیفی هستی، باید قوی‌تر می‌بودی تا با هر بادی و طوفانی از هم نپاشی. اگر تقصیرها را گردن دریا هم بیندازیم پاسخ مشابهی می‌دهد.

با افراد بسیاری مواجه شده‌ام که در شرایط سخت زندگی چنین دیالوگ‌هایی را مطرح می‌کردند. ببینید آیا این جملات آشنا نیستند:

درس که نخواندم. اگر پدر و مادر من هم مثل پدر و مادر فلانی من را به کلاس می‌فرستادند الان دانشگاه قبول شده بودم و محبور نبودم به هر خفت و خواری کار کنم.
اگر روزی که می‌خواستم ازدواج کنم پدر و مادر من هم مثل پدر و مادر فلانی، کمک حالم بودند، من مجبور نبودن با چنین مشقتی شکم خودم و خانواده‌ام را سیر کنم.
اگر فلان استاد دانشگاه به من نمره داده بود، الان مدرکم را گرفته بودم.
اگر من هم مثل فلانی آشنا و پارتی داشتم الان یک شغل خوب و با درآمد بالا داشتم.
اگر پدرم به من سرمایه می‌داد، من هم می‌توانستم کاری راه بیاندازم.
اگر در این محله زندگی نمی‌کردم، حتما می‌توانستم با فرد بهتری ازدواج کنم.
اگر پدر و مادرم این همه مرا محدود نمی‌کردند، تن به ازدوج نمی‌دادم و الان این همه بدبختی نداشتم.
اگر یکی را داشتم مرا نصیحت کند، این همه بلا سرم نمی‌آمد.
اگر کمک داشتم، حتما بچه دار می‌شدم ولی افسوس هیچ‌کس را ندارم به من کمک بدهد.
اگر مثل فلانی پول داشتم، به جای اینکه بچه‌ام را مهد بگذارم، خودم در خانه بزرگش می‌کردم.
خوش به حال فلانی، حداقل فامیلی دارد که بتواند تعطیلات برود ویلای آنها. ما از دار دنیا کسی را نداریم.
کاش پدر من هم مثل پدر فلانی برایم حداقل یک وسیله نقلیه می‌خرید در این باران و برف، زن و بچه‌ام را زیر باران بیرون نبرم.
مطالعه اخبار منفی و داشتن تفکرات منفی چه تاثیری در زندگی ما دارد؟بخوانید
و این حرف‌ها تمامی ندارد. هر کسی در وجود خودش بسیاری از این اما و اگرها و کاش‌ها و افسوس‌‌ها دارد.

شما تاکنون چقدر ازا ین ای کاش‌ها در زندگی‌تان گفته‌اید؟ وقتی در درون خودمان این جملات را مرور می‌کنیم، خودمان را فردی می‌بینیم که در اوج بدبختی زندگی می‌کند و بقیه مقصر همه‌ی وقایع هستند.

 

این مطلب با ارزش را هم بخوانید
تفکرات و باورهای محدودکننده ، مانع اصلی موفقیت
مقصرکیست؟
مقصرکیست؟

کلید حل معما در دستان چیست؟
دیالوگ‌هایی که نوشتم متن‌هایی آشنا هستند که ممکن است حتی اگر خودتان آنها را به کار نبرده باشید، در اطرافتان دیده باشید کسانی که چنین کلماتی را به زبان می‌آورند. هر فرزندی ممکن است روزی خودش پدر و مادر شود. همان حرف‌هایی که ممکن است فرزندان امروز به والدین خود بگویند، روزی همین حرف‌ها را فرزندان آنها نیز به آنها می‌گویند.

هر پدر و مادری نهایت سعی و تلاش خودش را می‌‌‌کند تا بهترین‌ها را برای فرزندانش فراهم کند. ولی باز می‌شنویم که افرادی می‌گویند، نه شما خبر ندارید، پدر و مادر من چنین و چنان بودند و برای من کاری نکردند و حالا من درگیر این همه مساله هستم.

ولی چرخه‌ی زمان همه چیز را در جای درست خودش قرار می‌دهد. فرزندی که امروز از پدر و مادر خودش شکایت می‌کند، روزی پدر یا مادر می‌شوند و ممکن است این بار شنوده‌ی همین حرف‌ها باشند.

اما راه چاره چیست؟ چه باید کرد؟

کلید همه‌ی این حرف‌ها در این یک جمله خلاصه می‌شود که دیگران مقصر مشکلات ما نیستند. زندگی هر کسی بعد از خداوند در دستان خودش قرار دارد و بس.

محوریت و مرکزیت زندگی شما در دستان خودتان است. دیگران ممکن است نقش‌هایی در زندگی ما داشته باشند، ولی مرکزیت و محوریت در دستان خودمان است. معجزۀ زندگی خودت باش و مشکلات و سختی‌ها را از پا در بیاور.

چه کسی باید مسایل ما را حل کند؟
وقتی مساله‌ای در زندگی داریم، چه کسی باید بیاید و آن را حل کند؟ مثلا تصور کنید شخصی از بیکاری و خانه نشینی به تنگ آمده است. مشکلات مالی بسیاری دارد و نمی‌داند چه کاری باید انجام بدهد.

در چنین شرایطی چه کسی باید بیاید و مسایل این فرد را حل و فصل کند؟ چه کسی باید بیاید و برایش شغلی پیدا کرده و مسایل مالی او را حل کند؟ شاید دیگران بتوانند در برخی امور به ما کمک کنند، اما قرار نیست صفر تا صد مسایل را به دیگران بدهیم تا آن را حل کنند. باید خودتان کلید حل مشکلات را در دست بگیرید و برای حل کردن آن تلاش کنید.

هر کسی برای خودش مسایلی دارد که باید آن را حل کند و می‌تواند از اطرافیان نیز کمک بگیرد. ولی چه انتظاری می‌توانیم داشته باشیم که دیگران بیایند و مسایل ما را حل کنند؟ اگر آنها می‌توانستند، مسایل خودشان را حل می‌کردند. ولی اغلب می‌بینیم که افراد اطراف ما نیز در شرایط نسبتا مشابهی در حل کردن مسایل خودشان هم گیر کرده‌اند. پس چطور می‌توان انتظار داشت که وقتی کسی نمی‌تواند مسایل خودش را حل کند، می‌تواند مسایل ما را حل کند؟

مطمئن باشید اغلب اطرافیانی که ما از آنها انتظار داریم بیایند و به ما کمک کنند، خودشان در سطح دیگری با مسایل دیگری دست به گریبان هستند. دروقع هر کسی مسایل خاص خودش را دارد. فقط عده‌ای با مسایل سطح پایین‌تر درگیر هستند و عده‌ای با مسایل سطح بالاتر.

مثلا مساله‌ی یکی نان شب است و مساله‌ی دیگری آزادی. یکی به مسایل فرهنگی و دغدغه‌های فرهنگی برایش بسیار اهمیت دارد و یکی دیگر بدون هیچ توجهی به این گونه مسایل، درگیر اجاره خانه و نان شب است. این سوال شایذ برای شما هم پیش آمده باشد که بپرسید، چطور می‌توانیم در شرایط سخت زندگی صبور باشیم؟

افراد اطراف ما هر کدام داستان‌های خودشان را دارند و حتی اگر در ظاهر، ما خبر از این مسایل نداشته باشیم ولی این مسایل وجود دارند و انکارشدنی نیستند. اگر هر کسی بخواهد بنشیند تا دیگران بیایند و مسایل را حل کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟

تصور کنید میلیون‌ها، بلکه میلیاردها نفر در سراسر جهان زندگی می‌کنند. اگر این تعداد جمعیت بخواهند تماشاچی زندگی باشند و دست روی دست گذاشته و منتظر بنشینند و کاری انجام ندهند چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

 

این مطلب با ارزش را هم بخوانید
تمرین سلامتی، قدرت و آرام‌سازی جسم و ذهن از طریق ورزش
مقصرکیست؟
مقصرکیست؟

توقع و انتظار بی‌جا از دیگران
گاهی اوقات افرادی را می بینیم که توقه بی‌جا از دیگران دارند. آیا توقع داشتن از دیگران کار درستی است؟ آیا اصولا باید از دیگران انتظار داشته باشیم برای ما کاری انجام بدهند یا خیر؟

وقتی از دیگران توقعات نا به جا داریم، فقط خودمان را اذیت کرده و زمان خودمان را به هدر داده‌ایم. نمی‌‌توانیم توقع داشته باشیم دیگران، حتی نزدیک‌ترین افراد اطراف ما بیایند و مطابق میل ما، کارهایی که ما می‌‌خواهیم را به انجام برسانند. پدران و مادران، براساس سطح آگاهی و توانمندی‌هایی که داشته‌اند، کارهایی را برای فرزندانشان انجام داده‌‌اند. اگر آنچه انجام شده از نظر ما کم و کاستی دارد، تنها می‌توانیم خودمان بیش از آن را برای فرزندانمان انجام بدهیم.

توقع داشتن باعث آزار رساندن به خودمان می‌شود. وقتی از دیگران توقع داریم، تنها اتفاقی که می‌افتد آن است که با خودمان دچار گفتگوی درونی می‌شویم و در نهایت هم اتفاق خاصی نمی‌افتد.

هر وقت خواستید از کسی انتظار داشته باشید، ابتدا اسم خودتان را در صدر فهرست افرادی که از آنها توقع دارید قرار بدهید. مثلا اگر خواستید گفتگوهای درونی با خود مرور کنید که فلانی برای من فلان نکرد و … ابتدا به جای گفتن نام فلانی، نام خودتان را بر زبان بیاورید.

از خودتان بیش از همه‌ی مردم جهان توقع و انتظار داشته باشید. ابتدا خودتان را مورد بازخواست قرار دهید و خودتان را زیر ذره‌بین قرار دهید. ببینید کجاها کم کاری کردید؟ کجاها عملکرد درستی نداشتید؟ کدام مرحله‌ی زندگی مهم بود و شما میدان را خالی کردید؟ ببینید چطور می‌توانستید زندگی را با دستان خودتان بسازید ولی این کار را نکردید؟ به جای فکر کردن در مورد دیگران و مقصر دانستن آنها، تقصیرهای خودتان را مشخص کنید.

 

این مطلب با ارزش را هم بخوانید
ساختن شخصیتی افسانه ای برای خود
منبع:bazaracademy.ir
نمایش بیشتر
رادیو ثروت

طیبه زارعی

نویسنده در گروه موفقیت عاشق ثروت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا