هوش هیجانی چیست؟ چگونه میتوانیم هوش هیجانی خود را تقویت کنیم؟

هوش هیجانی چیست؟ چگونه میتوانیم هوش هیجانی خود را تقویت کنیم؟Reviewed by طیبه زارعی on Apr 16Rating:

هوش هیجانی چیست؟ چگونه میتوانیم هوش هیجانی خود را تقویت کنیم؟

هوش هیجانی

 

هوش هیجانی به معنای کنترل احساسات است، و نه سرکوب. خیلی وقت ها ما قدرت احساسات را واقعا درک نمی کنیم. خیلی وقت ها نمیتوانیم احساسات را آنالیز کنیم. اما بیایید یک نکته مهم را بررسی کنیم؛ به نظر شما چقدر از تصمیماتی که ما میگیریم احساسی است؟ ۱۰ درصد؟ ۳۰ درصد؟ ۸۰ یا اصلا ۱۰۰ درصد!! اما واقعیت این است که ما هرچقدر به خودآگاهی بیشتری برسیم، متوجه میشویم که ما انسانهای احساسی تری هستیم. و بالعکس؛ هرچقدر با خودمان غریبه تر باشیم، فکر میکنیم که انسانهای منطقی تری هستیم. گاهی ما انقدر با خودمان غریبه هستیم که نمیتوانیم جواب های منطقی به تصمیمات خودمان بدهیم! وقتی جواب منطقی نداشته باشیم، خیلی سریع تصمیمات خود را زیر سوال میبریم؛

ما باید درک کنیم که ریشه اصلی تمامی تصمیم گیری های ما احساسی است. اما مساله این است که چرا ما کارهایی را انجام میدهیم که میدانیم اشتباه است! و کارهایی را انجام نمیدهیم و میدانیم که درست است. چرا کتاب میخوانیم یا نمیخوانیم! چرا سحرخیز هستیم یا نیستیم! چرا میخندیم یا اشک میریزیم! چرا عاشق میشویم یا نمیشویم! چرا در کسب و کار خوب هستیم یا نیستیم! چرا خیلی از کارها را انجام میدهیم و خیلی های دیگر را نه! تمام اینها باز میگردد به اینکه ما چقدر میتوانیم احساسات خود را مدیریت کنیم.

هوش هیجانی

 

مدیریت احساسات

مدیریت احساسات بسیار مهم است. هوش هیجانی منشا اصلی تمام تصمیمات ما است. اما مساله ی جدیدی که با آن روبرو هستیم، شبکه های اجتماعی هستند که مدیریت احساسات ما را به عهده گرفته اند. هر تصویر یا ویدیویی از شخصی میبینید، در واقع یک احساس به شما منقل میگردد. شخصی را در دورهمی میبینید که با دوستانش مشغول تفریح است و شما در خانه تنها نشسته اید. چه احساسی به شما منتقل میشود؟ تنهایی. یا دوست دیگر شما از تلفن همراه جدیدش رونمایی میکند. چه احساسی دارید؟ به قول آقای دنیل گلمن: بیشتر خانم ها بعد از دیدن مجله های مد و زیبایی دچار افسردگی و ناراحتی میشوند! آقای الکساندر لوپز در کتابی که در سال ۱۹۷۰ نوشته بودند: علائم افسردگی قبل از ۵۰ سالگی وجود ندارند و بروز پیدا نمیکنند؛ اگر باشد مساله ی ژنتیکی است. اما امروزه قضیه کاملا متفاوت است!

افسردگی به سنین خیلی پایین تر نیز کشیده شده و ما در سنین حتی زیر ۱۰ سال شاهد آن هستیم. در زمان قبل تر (حدود ۵۰ سال پیش) بیشتر ارتباطات و اطلاعات میان پدر و مادر و فرزندان منتقل میشد و لازم بود اگر احیانا مشکل افسردگی در خانواده وجود دارد، شیوه های برخورد متفاوت باشد. اما امروزه دیگر تنها خانواده در آن دخیل نیست و راه های ارتباطی و در نتیجه انتقال انرژی و احساسات بسیار بیشتر از گذشته شده اند و رفتار انسان ها نیز تغییرات چشمگیری داشته است. حتی خود ما هم در معرض افسردگی قرار داریم! باید بدانیم که بیشترین دلیل افسردگی افراد از خوشحالی دیگران است. چه بپذیرید و یا نه. هوش هیجانی

 

فرآیند لحظه ای

بیشترین آمار خودکشی در ایالات متحده در روز ولنتاین اتفاق می افتد و پس از آن در سال نو! جالب است بدانید که خودکشی مهمترین عامل مرگ و میر جوانان بین ۱۵ تا ۲۴ سال در جهان است! چرا؟ خب واضح است. به خاطر دیدن شادی دیگران و نیافتن نمونه های آن شادی در زندگی خودمان. و ما انسانها در تخریب احساسات نابغه هستیم. هوش هیجانی

ما فکر میکنیم که اگر به احساساتمان فکر نکنیم، در واقع آنها را از زندگی خود حذف کرده ایم. در حالی که اگر ما احساسات خود را مدیریت نکنیم، آن احساسات و خلا نبودنشان را هرثانیه تجربه میکنید! اگر خیانت دیده اید، اگر دوران کودکی سختی داشته اید، اگر پدر و مادر شما آن چیزی که فکر میکردید باید باشند و نیستند، اگر حتی خود شما آن چیزی که فکر میکنید نیستید، اگر همسرتان، اگر فرزندتان، اگر درآمدتان، اگر خانه اتان و … هرچیزی. اینها تماما احساس هستند. مسافرتی که میروید، سرمایه گذاری که میکنید، آینده ای که میبینید و حتی کشوری که در آن زندگی میکنید، ترافیک، آلودگی هوا، حاشیه های سیاسی، بلایای طبیعی و… همه و همه احساساتی که هستند که هر روز به شما داده میشوند. و ما انسانها استعداد فوق العاده ای در جذب احساسات داریم.

 

هوش هیجانی

۴ سطح آگاهی

در کتاب با هوش هیجانی تمام اینها را در چهار سطح بسیار مهم به شما خواهم آموخت.

در ابتدا خود آگاهی و خودشناسی؛ و خودشناسی موضوع بسیار مهم و پیچیده ای است. اکثرا گمان میکنند که این مساله ساده است، اما اینطور نیست. همین مساله که شمایی که الان مشغول خواندن این کتاب هستید، چه احساساتی را با خود حمل میکنید! همه ما یک کیسه پر از احساسات یا در واقع کوله باری از آن را با خود حمل میکنیم. هم مثبت و هم منفی؛ هم تجربه های قشنگ و هم ناخوشایند. همه اینها در زندگی ما بلا استثنا تاثیر گذار هستند.
بعد به سراغ مدیریت آن میرویم. اشتباه ما این است که بدون آگاهی کامل به سراغ مدیریت میرویم؛ در ابتدا باید تمام زوایای مساله را برانداز کرده و بعد به سراغ مدیریت برویم. هوش هیجانی

در احساسات ما بدون داشتن آگاهی به سراغ مدیریت آن میرویم و چون نمیدانیم دقیقا باید چه کاری را انجام دهیم، سرکوب میکنیم. دقیقا به همین علت است که اکثر آدمها با افتخار این جمله غلط را میگویند که: من عصبانی نمیشم، نمیشم، نمیشم اما وای به روزی که بشم! این بسیار اتفاق بدی است! ما باید به عنوان یک احساس عصبانی هم بشویم. اما اگر سطح عصبانیت ما در برابر یک تصادف و شکستن نوک یک مداد به یک میزان است، باید سریعا به حال خود فکری کنیم. هیچ احساسی نباید رها شده و یا نادیده گرفته شود تا در جای نامناسبی منفجر نگردد.

ارسطو میگوید: عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل و به روش مناسب آسان نیست!

روابط با دیگران

در قسمت سوم که بسیار با اهمیت است شما ایجاد رابطه با دیگران را می آموزید. البته ایجاد رابطه های درست! از دوستان صمیمی گرفته تا روابط عاطفی. اینکه چطور یک رابطه را آغاز کرده و یا حتی آن را خاتمه دهید. و در قسمت چهارم مدیریت کردن رابطه ها را خواهید آموخت و این چیزی است که در کتاب با هوش هیجانی با آن روبرو هستید. در کتاب با هوش هیجانی با تست هوش هیجانی بار-اون مهمترین تست شناخته شده در دنیا تا به امروز در زمینه شناخت زوایای هوش هیجانی است آشنا میشوید که شما را آنالیز کرده و تمام رویه های احساسی شما را تحلیل کرده و برای هرکدام از اینها تمرینات ویژه به شما داده شده است تا با انجام آنها سطح هوش هیجانی خود را متعادل کرده و ارتقا دهید.

رنه دیکارتس پدر علم فلسفه در دنیا که در قرن ۱۷ میلادی در فرانسه زندگی کرده است، اعتقاد داشت که: اگر میخواهید بدانید زنده اید، ببینید فکر میکنید یا نه! حتی کتابی تحت همین نام ” می اندیشم پس هستم ” نوشته است که بسیار بازخورد مناسبی در دنیا داشته است. حال یک سوال: به نظر شما پولسازترین شغل دنیا کدام است؟ بله درست است! فکر کردن. ثروتمندترین افراد دنیا، کسانی هستند که بیشترین زمان خود را صرف فکر کردن میکنند. بیل گیتس، استیو جابز، فوربس، بزوس، وارن بافت و … تمام اینها بر مبنای یک چیز موفق هستند؛ فکر کردن! و درست فکر کردن و تصمیم گرفتن بسیار مهم است. موضوعی که در هوش هیجانی تماما با آن روبرو هستیم

به عنوان نکته پایانی، یک چیز را همواره همراه خود داشته باشید. هیچ نظریه یا پاسخی را بدون اینکه یک چرای مستدل و محکم پشت آن باشید نپذیرید.

منبع:/creativityera.com
خروج از نسخه موبایل